روزی روزگاری.....
روزی به رضا شاه خبر دادند که نرخ درشکه خیلی زیاد شده. رضاشاه تا این خبر را شنید لباس مبدل شخصی پوشید و رفت میدان توپخانه. و یک درشکه چی را صدا کرد و گفت چـقـدر میگیری تا شمیران بری؟
درشکه چی که نمیدانست طرفش کیست، گفت برو ما با نرخ دولتی کار نمی کنیم!
رضاشاه گفت پنج شاهی کافیه؟
درشکه چی: برو بالا
رضا: ده شاهی چی؟
راننده: برو بالا!
رضا: پانزده شاهی چی؟
راننده: برو بالا
رضا: سی شاهی چی؟
راننده بزن قـــدش!
راننده به رضاشاه نگاهی کرد و گفت شما سربازی؟
رضا: برو بالا
راننده:گروهبانی ¬؟
رضا: برو بالا
راننده: افسری؟
رضاشاه: برو بالا
راننده: فرمانده ای؟
رضا: بروبالا
راننده: نکنه رضا شاهی؟
رضاشاه: بزن قـــدش!
حال رضاشاه قیافه رنگ پریده راننده را دید و گفت ترسیدی؟
راننده : بروبالا
رضا: لرزیدی؟
راننده: برو بالا
رضاشاه: خودتو خیس کردی؟
راننده : بزن قـــدش.!
راننده از رضاشاه پریسد: ایا منو زندان میکنی؟
رضا: برو بالا
راننده: منو تبعید میکنی؟
رضا : برو بالا
راننده : منو اعدام میکنی؟
رضا : بزن قــدش!!!!!!
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: جکجک باحاللطیفهعکس باحالجککدهجک خفنجک مشتیمطالب طنزطنزانگیزناکجکستونعکس باحالعکس خفنعکس مشتی